شنیدهای که میگویند: نویسندگی باید ندارد؟! یعنی امکان ندارد که فقط یک قلم باشد و یک دفتر و تمام! دیگر میتوانی بنویسی! بلکه برای نوشتن، باید یک حرف نگفتهای نیز در نوک زبانت داشته باشی. باید ذهنت آماس کند، ورم بردارد؛ طوری که مجبور شوی با چند سطر نوشتن و قلمزدن، دستمال خنکی بر رویش قرار دهی و درمانش کنی؛ درست عین کسی که لقمهای داغ در دهان دارد و مدام آن را در داخل فضای دهان میچرخاند تا اینکه آن را میبلعد و خلاص میشود. برای قلمزدن هم باید احساس کنی که در داخل ذهنت یکی از آن لقمههای داغ را داری و باید فوراٌ یکیدو سطر قلم بزنی تا از شر این لقمهی داغ خلاص شوی. حالا این لقمهی داغ چه باشد؟ یک نگاه ناب، یک افق تازه، یک زاویه دید متفاوت، یک شعلهی آتش از ته دل، یک فریاد، یک خاطرهی شیرین؛ خلاصه یک چیز خاصّی باید باشد، وگرنه با خشاب خالی از کلمات که نمیتوان کاغذ را به رگبار بست!
واقعیت یا آرمان؟! مسئله این است... بازدید : 673
يکشنبه 13 ارديبهشت 1399 زمان : 10:22