چراییاش را دقیق نمیدانم، امّا هربار که نگاهی گذرا میاندازم به دو تا دفتر برنامه ریزی ام که گزارشهای دو سه سال درس خواندن را روز به روز و هفته به هفته در آن ثبت کرده ام - گرچه برخی صفحاتش نیز خالی مانده - یک نکتهای توجهم را جلب میکند و آن، یک بی ارادگی، یک بی میلی به درس خواندن، یک روح ناکام و یک دانش آموز نسبتاً خسته است که گاهی با شتاب درس میخواند و ساعت مطالعه اش بالاست؛ گاهی باکندی و ساعت مطالعه اش نه چندان بالا؛ گاهی نیز اساساً از درس و مشق دست میکشد! و شاید میانگین مطالعه هفتگی اش از پانزده یا بیست ساعت نیز بالاتر نرود. تازه، طی چند هفتهی اخیر که گذشت، واقعاً گل کاشتم و میانگین هفتگی ام از پانزده ساعت نیز کمتر شد! و این یعنی یک موفقیت بسیار طلایی در درس نخواندن و تنبل بازی برای یک دانش آموز کنکوری!
خدا هدایت کند زبانهای بیموقع ساکت را! بازدید : 953
دوشنبه 31 فروردين 1399 زمان : 2:40